پس از تغییرات بنیادینی که در روند بازی توم ریدر در سال ۲۰۱۳ ایجاد شد، حالا تیم سازندهها با دست باز فرصت پیدا کردهاند ایدههایشان را کاملا پیاده کنند. مهمترین ایدهی سازندهها طراحی و پیادهسازی نقشههایی است که بازیکنها بتوانند آزادانه در آنها حرکت کنند و بدون محدودیتهای خطی بازیهای اکشن ماجرایی به سکوبازی و گشت و گذار در مقبرهها بپردازند. این کار انصافا بسیار خوب و کامل در بازی پیادهسازی شده است. از نظر open world بودن قطعا «خیزش توم ریدر» در حد بازیهایی مانند اساسینز کرید یا ویچر۳ نیست اما در حد و اندازههای خودش بسیار خوب به نظر میرسد. بازی بسیار سنگین شروع میشود. منظورم از سنگین این است که از زرق و برقهای بازیهای امروزی کاملا پرهیز میکند. شروع بازی اصلا طوفانی نیست اما ایدهی خوبی به شما میدهد که در ادامه قرار است چه اتفاقی بیفتد. بازی در مورد «بقا»ست و از اول تا آخرش هم این تم را حفظ میکند. لارا کرافت از همان اولین لحظهای که در بازی میبینیدش با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکند تا آخرین لحظات بازی که در میان آتش و یخ از برج کیتژ بالا میرود. این حس و حال به لطف روند بازی و قدرت گرافیکی آن به خوبی به مخاطب منتقل میشود و جزو نقاط قوت بازی به شمار میآید.